به نام جنون عشــــــــق

اگر دنیا از آن من بودآن را به خاطرتو وبه خاطر وجود
تو فتح می کردم،آن را فتح می کردم چون تو در آن دنیای
بی سرانجام وجود داشتی ونفس می کشیدی.
زیراهر لحظه نفس کشیدن تو هزاران گل را شکوفا
می سازد.
اگر دنیا از آن من بود به تک تک عاشقان آن جرعه ای از
شراب عشق می نوشاندم تامست دیدارمعشوق گردند.
اگر دنیااز آن من بود بین طلوع وغروب ،طلوع را
انتخاب می کردم ،زیراطلوع آغاز دوستی است.
تولدی دوباره برای باتو بودن است .
پیوند محکم بین عشق و آدمی است مرز درخشندگی
وحیات ابدی است لحظه عشق ورزیدن به یکدیگر است.
اگر دنیا از آن من بودیبن شب وروز،شب را انتخاب
می کردم زیرا در شب می توان از پله های نیلوفری
آسمان بالا رفت دربالین آسمان نشست و از شب های غرق
درستاره ها وکهکشان ها لذت برد ،باتمام وجودآنهارالمس
کرد وبا آنهاهمسفرشد.
اگر دنیااز آن من بودبین آسمان وزمین،آسمان را انتخاب
می کردم زیرا در آسمان تیره یا روشن فردایی می درخشد
که شاید همین فردا وازهمین آسمان شهاب سنگ های
خوشبختی برسر ماببارد وما را با فرداهایی بهترپیوند دهند.
اگر دنیااز آن من بود بین خواب و رویا،رویا را انتخاب
می کردم زیرا رویا واژه ای است خیالی و در ژرفای
آن واقعیت وجود دارد، اما ما آن راباور داریم وباور آن
در وجود مارویایی ست وزیبا.
اگر دنیا ازآن من بود بین عشق و دوستی ومحبت همه را
انتخاب می کردم زیرا عشق والاترین واژه است
واژه ای است همسنگ با دوستی ومحبت.
اگر دنیا ازآن من بود از میان تمامی لحظه ها،لحظه عشق
ورزیدن عاشق را زیباترین می دانستم و
درآخر اگر دنیاار آن من بود آن را تبدیل به دنیایی می کردم
که در آن همه معنای عشق را درک کنند واین رابدانیم
عشق آن نیست که بهم خیره شویم ،عشق آن است که هر
دو به یک سو بنگریم.












